به گزارش همشهری آنلاین به نقل از عصر ایران، اسدالله بادامچیان دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در گفت وگو با رومه بالغ درون خصوص حقوق مهندس تاجر داخل شانس فوری گفته بود: «مهندس بازرگان با ثروت عظیمش حقوق نخست وزیری زمان پادشاه را که ۲۰ هزار تومان حیات گرفت، اما رجایی وقتی آمد گفت چرا اینقدر م بگیریم؟ وی گفت: حقوق خودش و وزرایش را ۴ هزار و ۳۰۰ تومان کرد. این اظهارات داخل حالی مطرح شده که بنابر مستندات ارائه شده بوسیله دیده بان ایران مهراز بازرگان فقط از دانشگاه حقوق می گرفته است.
جدای جنبه های دیپلماتیک و از حیث اظهار واقعیت های تاریخی و البته از منظر اخلاقی این ۷ نکته را می نبوغ دربارۀ ادعای آقای بادامچیان طرح کرد:
۱. آقای بادامچیان فرع دارد هر از گاهی از مرحوم رجایی یاد کند و مستقیم و غیر مستقیم او را به مؤتلفه نسبت دهد و این ادعا را تو این راستا بی قراری می توان ارزیابی کرد. او زمانی که بر رله دبیر کلی ننشسته و عضو ارشد آن به حساب می آمد نیز پافشاری داشت شهید رجایی را به مؤتلفه منتسب کند. این در حالی است که شهید رجایی تو سال ۱۳۵۸ بوسیله همراه ۱۰ نفر دیگر از عضویت در انقلاب آزادی ایران بی کاری کرد و به حزب جمهوری اسلامی بی قراری نپیوست و اگر کالبد مؤتلفه بود، دبیرکل وقت مؤتلفه (مرحوم عسگر اولادی) درون انتخابات زوجیت جمهوری با او هم چشمی نمی کرد.
درون این کار هم اشتهار بردن از رجایی را می توان این گونه تعبیر کردن کرد. وگرنه مقایسه رجایی با بازرگان چه وجهی دارد؟ تو حالی که می دانیم شهید رجایی علاقه خاصی به مرحوم تاجر داشت و هر چند بعد از اختلاف با اولیه رییس جمهور به حزب جمهوری اسلامی گرایش یافت اما همواره اعتبار تاجر را نگاه می داشت و از دکتر سحابی بوسیله عنوان پدر خود یاد می کرد.
۲. مهراز تاجر داخل دورۀ نخست وزیری، حقوق بازنشستگی دانشگاه تهران را دریافت می کرده است و اساسا حقوقی بابت مطلع وزیری نمی پژمان که ۲۰ هزاره تومان باشد یا کمتر! به احتمال زیاد مرحوم رجایی غصه چنین بوده و حقوق معلمی می پژمان است، اما در مدت مباحثه بر سر بازرگان است با قاطعیت می توان گفت مرحوم بازرگان بابت نخست وزیری حقوق نمی گرفته است و این ادعا از اساس نادرست است.
۳. می توان گمان زد ادعای آقای بادامچیان کنار زمینه دریافتی های مهندس بازرگان درون اجرای «لایحۀ قانونی رفع آثار محکومیت های ی مصوب شورای انقلاب اسلامی» بوده است.
در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ مدیریت موقت دانشگاه تهران درون نامه ای به مهراز مهدی بازرگان به عنوان «استاد دانشکدۀ فنی» و خیر «نخست وزیر» به او خبر می دهد:
«در اجرای لایحه قانونی آثار محکومیت های دیپلماتیک مصوب شورای نهضت اسلامی بدین مایه ابلاغ تعلیق از خدمت جنابعالی موضوع فرمان . کتاب ۴۲.۵.۱۳ نقض می گردد و از تاریخ ۴۲.۵.۹ با سمت استادی دانشکدۀ فنی ابقا می شوید و ماهی ۲۵۰۰۰ ریال حقوق پایه ۱۰ استنباط جنابعالی از تاریخی که اندازه شده بود از نگرش اعتبارات مربوطه پرداخت خواهد شد.»
تصاویر اسناد را در ادامه ببینید:
۴. آن گونه که بهزاد نبوی روایت می کند مرحوم رجایی حقوق وزرا را از ۱۰ هزار تومان بوسیله ۷ هزاره تومان کاهش می دهد و بعد از شهادت او و در قضا و قدر های بعد البته باز به همان ۱۰ هزاره تومان بازمی گردد. بنا بر این هیچ گاه بحث ۴ هزاره و ۳۰۰ تومان مطرح نبوده و احتمالا ۳۰۰ تومان را غم گفته اند تا بی حد دقیق در نظر آید!
۵. ادعای "ثروت عظیم" بازرگان، هم از آن مشت حرف هاست که از عهدۀ هر کسی بر نمی آید. درست است که تاجر فرزند یک تاجر متمول وجود و عمر متوسط رو به بالا داشت اما ثروت مند نبود. ثروت مند بوسیله کسی گفته می شود که املاک بی نهایت دارد یا سهام دار همدستی های مبصر سودده است و مواردی از این مشت.
اگر می تمایل البته می توانست ثروت مند باشد اما زندگی خود را وقف فعالیت فرهنگی و ی کرد. اگر پشت پول وجود ۱۰۰ اثر مکتوب از او پیاده شدن جای نمی ماند و سال های مهمی از عمر خود را داخل زندان و تبعید نمی گذراند و بعد از قیام هم بر دست افزار خویشتن استوار نمی ماند. تا جایی که از انتقاد از ادامۀ اغتشاش غصه ابایی نداشت.
اگر یک خانه مسی و ویلایی در معاشرت یکی از سدها و حقوق بازنشستگی دانشگاه تهران و یک اتومبیل پژو ۵۰۴ سبز فام امتیاز تبریز و ده ها جلد کتاب و درآمد خراج از سال ها حکم و سعی و مبارزه به معنی ثروت است، ثروت های چند هزاره میلیارد تومانی حاصل از زد و بندهای نامشروع که این روزها می شنویم چیست؟!
افزایش بر این می توان گفت چنانچه اهل ثروت حیات نزدیک ترین دوستان ملا او ارباب محمود طالقانی و مرتضی مطهری نبودند که از اقتصاد سرمایه داری دفاع نمی کردند و تو حقیقت قدر به مالکیت متشابه خود بازرگان هواخواه تنخواه داری مولد نبودند. جدای همۀ اینها بر سر مصونیت مالی بازرگان تا کنون کسی تشکیک نکرده است.
۶. یک جنین که با شوهر شهید رجایی گفت و گو می کردم عاطفه کردم در میان یون از دو تنه زیاد از دیگران غمگین است و اتفاقا هر دو کسانی هستند که بسیار از رجایی نام می برند: اولی محمود بود که البته بعد از سال ۸۴ از پافشاری پیاده شدن مثل نشان اعطا کردن خود دست برداشت و اگرچه رشحاتی داخل هواداران جاویدان ماند اما خود او ادامه نداد و رفتار خویشتن را تغییر داد. دیگری اما همین آقای بادامچیان بود و ظاهرا در دوره ای که هر دو نمایندۀ جماعت بودند (خانم رجایی یا صدیقی و بادامچیان) نیز این نیتی را بروز کرده حیات و و صداقت او را در اعتراف این خاطرات ذیل سؤال می بُرد.
۷. با هر متر و معیار اسدالله بادامچیان و مهدی بازرگان تو یک ردیف فراغت نمی گیرند. نه به لحاظ بضاعت علمی، نه تقوای دینی، نه سابقۀ مبارزه، نه طلبیدن تکیه گاه عمومی، نه سنخ خروج از زندان، نه عضویت تو شورای انقلاب خیر آثار تألیفی، نه تخصص علمی و نه سن وسال و نه هیچ مدل دیگر. همین کفایت که بازرگان، اولین و آخرین نخست وزیر ایران وجود که از مردم، رأی تکیه گرفت. اگر این فرق و فاصله را در بیان نظرها لحاظ کنند مزید امتنان خواهد بود.
درباره این سایت